| اثر | کویاهارو گوتوگه |
|---|---|
| ترجمه | آیدا محمدلو |
| نوع جلد | شومیز |
| تعداد صفحات | 191 |
| انتشارات | نگاه آشنا |
| نوبت چاپ | |
| قطع | رقعی |
| زبان | فارسی |
توی جلد پنجم، داستان از همون جایی ادامه پیدا میکنه که گروه تانجیرو بعد از نبرد قبلی هنوز خستهان، ولی فرصت زیادی برای استراحت پیدا نمیکنن. وضعیت نِزکو هم یه مقدار حساس میشه چون چندتا از شکارچیها هنوز با وجودش کنار نیومدن و این باعث تنش میشه.
اما اصل اتفاق این جلده: ورود یکی از شیاطین خیلی خطرناک که عملاً کل اوضاع رو میبره رو هوا. تانجیرو و بقیه مجبور میشن دنبال ردّ شیطان برن و مسیرشون به یه منطقهی نیمه متروکه میافته؛ جایی که انگار هواش سنگینتره و مردمش مدام ناپدید میشن. اینجاست که کمکم میفهمن پای یکی از شیاطین قدیمیتر وسطه.
در ادامه، یهسری درگیری اتفاق میافته که بیشترش برای نشون دادن یادگیریهای جدید تانجیروئه. چندبار هم نزدیکه کم بیاره، ولی اون حس لجاجت و غرورش باعث میشه تا آخر وایسه. از اون ور، زنیتسو و اینوسکه هم هرکدوم درگیر دردسر خودشون میشن و حتی چند جای داستان جدا از هم میافتن.
جلد بیشتر حالت «آمادگی برای یه فاجعه بزرگتر» رو داره. یعنی اوضاع بدتر میشه، تهدید واقعیتر میشه و آخرش هم به یه نبردی ختم میشه که حس میکنی دیگه هیچکس شوخیاش نمیگیره. پایانش هم یه جورایی نیمهتعلیقه، طوری که آدم مجبور میشه جلد بعدی رو شروع کنه.
کویوهارو گوتوگه مانگاکای برجسته ژاپنی و خالق مجموعه پرفروش (شیطانکش) است. او با ترکیب صحنههای اکشن پرهیجان و روایتهای احساسی، سبکی متفاوت در مانگا خلق کرده و توانسته در مدت کوتاهی به یکی از مطرحترین نویسندگان نسل جدید تبدیل شود. گوتوگه بهدلیل روحیه کمحاشیهاش اطلاعات زیادی از زندگی شخصی منتشر نکرده و حتا حضور او در مطبوعات و رسانه ها به شدت کم رنگ است اما آثارش نشاندهنده تخیل قدرتمند و جهانسازی دقیق اوست.
مانگا به زبان ساده یعنی کمیکبوک ژاپنی؛ همون داستانهای مصور، اما با سبک و ساختار مخصوص ژاپن.مانگاها معمولاً ابتدا در مجلات ژاپنی منتشر شده و سپس بهصورت جلدهای جداگانه چاپ میشوند. این آثار از راست به چپ خوانده میشوند و اغلب بهصورت سیاهوسفید هستند. بسیاری از انیمههای پرطرفدار نیز بر اساس مانگا ساخته میشوند.
صدای قدمهای تانجیرو روی زمین خیس تونل میپیچید. نفسش سنگین بود، اما عقب نمیرفت. از دل تاریکی، بوی خون مثل مه غلیظی بالا میآمد و هر لحظه قویتر میشد.
اینوسکه جلو پرید و با صدای بلند گفت:
«هی، من حسش میکنم! یه چیز گنده اینجاست… خیلی هم گنده!»
زنیتسو که دستهاش میلرزید، زیر لب غر زد: «چرا همیشه جاهایی میایم که باید نیایم؟»
تانجیرو شمشیرش را محکمتر گرفت.
– «نه… این بو… این یکی فرق داره. آماده باشید.»
لحظهای بعد، سایهای از سقف جدا شد. چشمان شیطان مثل دو نقطهی سرخ در سیاهی میدرخشید.
صدایش آرام و کشدار بود:
«بالاخره رسیدید… شیطانکشها.»
رفتن به بالای صفحه
فروشگاه اینترنتی کتاب آیین، مرکز خرید انواع کتاب های ادبیات، اسطوره، تاریخ، جیبی، داستان کوتاه، اقتصاد، باستان شناسی، خاطره نویسی، داستان بلند، دین و عرفان، رمان ، روانکاوی و روانشناسی، زندگی نامه، سیاست، علوم اجتماعی، علوم انسانی، علوم سیاسی، علوم تجربی، فلسفه، کلاسیک، کودک و نوجوان، گزارش نویسی، مختصر مفید، مصاحبه، مقاله، موسیقی، نامه نگاری، نقد ادبی و هنر میباشد.
تمامی حقوق این سایت متعلق به کتاب آیین می باشد. Copyright © 2024 AeenBook | طراح سایت: آژانس دیجیتال مارک وب